عاشقی چیست مبتلا بودن


عاشقی چیست مبتلا بودن

با غم و محنت آشنا بودن
با غم و محنت آشنا بودن
سپر خنجر بلا گشتن
سپر خنجر بلا گشتن
هدف ناوک قضا بودن
هدف ناوک قضا بودن
بند معشوق چون به بستت پای
بند معشوق چون به بستت پای
از همه بندها جدا بودن
از همه بندها جدا بودن
زیر بار بلای او همه عمر
زیر بار بلای او همه عمر
چون سر زلف او دوتا بودن
چون سر زلف او دوتا بودن
آفتاب رخش چو رخ بنمود
آفتاب رخش چو رخ بنمود
پیش او ذرهٔ هوا بودن
پیش او ذرهٔ هوا بودن
به همه محنتی رضا دادن
به همه محنتی رضا دادن
وز همه دولتی جدا بودن
وز همه دولتی جدا بودن
گر لگدکوب صد جفا باشی
گر لگدکوب صد جفا باشی
همچنان بر سر وفا بودن
همچنان بر سر وفا بودن
عشق اگر استخوانت آس کند
عشق اگر استخوانت آس کند
سنگ زیرین آسیا بودن
سنگ زیرین آسیا بودن